حمد و ستایش
کاروان با ساربان
۱- کاروان می تازد اینجا ، ساربانی بایدش
هر نفر در ره یقین ، سود و زیانی بایدش
۲- عقل می باید که از آید به بایدها رسد
آید آن مستقبل و ، روز و مکانی بایدش
۳- کار یک عقل سلیم ِآگه از فردای اوست
روز ِ فردایش نگو ، شاید تبانی بایدش
۴- ناید آن روزی که بر ماضی در آنجا غم خوری
بهر جبران پیش او بی شک زمانی نایدش
۵- اشتر خوابیده و غافل ، ز راه ساربان
گمره است و خاسر و با تشنگانی بایدش
۶- ساربان با کاروان ِ عاشق خود همدم است
روز ِ اوتراق است و آنجا عاشقانی بایدش
۷- سُفره ی عشق است و روزی ، وقف عاشق تا ابد
قربت معشوق و جای وقف و کانی بایدش
۸- از همین حالا به دل با او چه حالی می کنیم ؟
حال عشاق است و یک روح و روانی بایدش
۹- مِی در این ساغر همان عشق است و عاشق مست او
حال مستان است و در دل این و آنی بایدش
۱۰- آن همان یک لحظه ی لطف است و این باشد قلم
بهر آن یک لحظه اینجا ، فصل ِ فانی بایدش
۱۱- فصل از این دلبستگی بی حب و بغض و کینه ای
بی ریا و مخلص و اخلاص جانی بایدش
۱۲- عاشق وحشی به یاد لحظه ای از لطف اوست
تا رسد میلاد نو ، مرز و کرانی بایدش
۱۳- عرض این مرز و کران هم عرض عمر فانی است
ای دل ِ بی تاب ما ، آه و فغانی بایدش
۱۴- این همه فریاد دل ، ذکر است و یاد و شُکر از او
با عمل در زندگی ، شُکر ِ عیانی بایدش